بهینابهینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

بهترین دختردنیا

بهیناومهمانی

5شنبه شب  باخاله جوانه وآرین وباباهارفتیم پارک  حسابی بازی کردی ازاونجاکه دارو دیگه نمی خوری بازهم کم خوابی هاشروع شدوشماحسابی بهونه گیری می کنی البته اگه مشغوله بازی باشی بهونه نمی گیری البته بازی های بابه میلت وازاونجاکه عاشقه پارک هستی توپارک یک دقیقه هم نمی نشستی یکسره تو اسباب بازی ها بودی آرین چند باری گم شد وخداراشکرزودی پیدامیشد دیگه آخرهای شب ازشدت خستگی نمی تونستی روی پاهات بایستی کج کج راه می رفتی انگارمست ... شب هم ازشدت خستگی چندباری بیدارشدی وگر یه کردی من صبح زودرفتم خونه مادرچون مهمان داشت رفتم کمک ولی شمابعدبا بابافیروز اومدی وبیداربودی تاساعت ده شب قربونت برم شیرین زبونم خاله مهساودایی محسن دوباره زحمت کشیدن وا...
13 ارديبهشت 1393

عاشقتم

بهینادیشب به بابافیروز میگفت عاشقه من بیا نخاشی بتشیم بردمت دکتروقتی معاینت تمام شد ازتخت اومدی پایین به بچه های داخل مطب فخرمیفروختی که من که اصا گریه نتردم من دخترخوبی هستم شوماهم گریه نتونی ها بعدآقای دکتربه شمایک جایزه دادبادکنک بهت گفت می خواهی یک بادکنک زردبهت بدم گفتی نه بنفش بده بردمت پارک نی نی کوچو لوهای توی پارک که نمی تونستند ازپله ها برندبالابهشون می گفتی عزیزم شماکه نمی تونی بزارمن برم شومانگاه تن یادبگیرباشه به من میگی مامان این سنگ روپرتش کن ببینم بلدی بعدکه پرتابش می کنم میگی آفرین بابایی بهت میگن پدرسوخته شماهم یادگرفتی توی خونه باعروسکات بازی می کنی بهشون می گی پدرشوخته بهت میگم نباید بگی حرف خوبی نیست بعدشمامیگی فقط ...
9 ارديبهشت 1393
1